حمیده ذاکری | شهرآرانیوز؛ واقعه عاشورا دارای جنبههای مختلفی است که هرکدام بهنوعی برای ما دارای پیام و درس هستند؛ به همین دلیل است که از این واقعه بهعنوان یک مکتب یاد میشود؛ مکتبی که بزرگمردی به نام حسین (ع) آن را پدید آورد و از آغاز تا انتهایش، نشانهها و آموزههای فراوانی را برای همه انسانها و نهتنها مسلمانان معتقد به یادگار گذاشت و بر ماست که درکنار عزاداری برای سیدوسالار شهیدان، هربار که فرصتی دست میدهد، به بررسی این آموزهها بپردازیم؛ آموزههایی که تنها در سیره این امام همام و اهلبیتش خلاصه نمیشود و میتوان آن را در اصحاب و یاران ایشان نیز سراغ گرفت. در ادامه برخی از این آموزهها را با هم مرور میکنیم.
یاران امامحسین (ع) در کربلا اینگونه نبودند که همگی از دیرباز تحصیلکرده مکتب امامت باشند که در میان آنها مانند وهببنعبدا... نیز حضور داشت؛ تازهدامادی که نصرانی بود و زمانی که از قیام سیدالشهدا (ع) باخبر شد، بهسوی ایشان شتافت و با عنایت پروردگار، مسلمانی و یاری حسین (ع) را برگزید و بهقولی یکشبه ره صدساله را طی کرد و خود و همسرش به شهادت رسیدند.
بر این اساس است که گفته میشود اصحاب سیدالشهدا بهمنزله نمونهای از جامعه بودند و دربین آنها، از پیرمرد نودساله تا نوجوان سیزدهساله حضور داشت و نهتنها در سنوسال متفاوت بودند که در جنسیت، رنگ پوست و مذهب و سواد نیز متفاوت بودند و دربین آنها، هم عالم بود و هم کارگر. اینگونه است که میتوانند برای هرکدام از عاشقان امامحسین (ع) در هر دوره سنی و رنگ و نژاد و جایگاه و مقام بهعنوان الگو مطرح شوند، با این حال براساس گفته امام شیعیان، آنها برترین یاران بودند؛ آنچنان که امامحسین (ع) شب عاشورا در سخنرانی خود فرمودند: «من اصحابی بهتر و باوفاتر از اصحاب خود و اهلبیتی نیکوتر از اهلبیت خود نمیدانم، پس خدای متعال شما را جزای خیر دهد». (لهوف، ص ۱۴۲، ترجمه محمدجواد مولوینیا).
وفاداری و ایستادن بر پای عهد و پیمان، بدون شک برجستهترین درسی است که از یاران امامحسین (ع) در کربلا به یادگار مانده است. در توصیف وفاداری خود آن حضرت در زیارتنامه ایشان میخوانیم: «اَشْهدُ انّکَ قد بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ وَفَیْتَ و اَوفَیتَ؛ شهادت میدهم که تو به عهدی که با خداوند بسته بودی، وفا کردی».
یکی از صحنههای بزرگ تجلی وفاداری یاران امامحسین (ع)، واکنش حضرت ابوالفضل (ع) دربرابر اماننامهای است که شمر برای آن حضرت و برادرانش آورد. ایشان با رد آن میگوید: «من هرگز از دینم دست برنمیدارم و تا جان در بدن دارم، از امام و پیشوایم حسین حمایت میکنم»؛ لذا در زیارتنامهاش وارد شده است: «شهادت میدهم که تو به بیعتی که با امامحسین (ع) بسته بودی، وفا کردی و دعوتش را اجابت و از دستوراتش، اطاعت کردی».
آنگونه که در زیارتنامهها آمده است، بیگمان برجستهترین ویژگی یاران امامحسین (ع) در کربلا، پاسداری از دین خدا بود. در اینباره میخوانیم: «سلام بر شما که یاوران دین خدا و حامیان دین خدا بودید و برای حاکمیت دین و محو ظلم و ستم و شرک و الحاد و بتپرستی، جنگیدید و بذل جان کردید». امامحسین (ع) از ابتدای نهضت عاشورا انگیزه خود را از این قیام، پاسداری از دین و احیای آن خواندند و در این راه از جان و مال و فرزندان و یارانشان گذشتند و اجازه ندادند حاکمی، چون یزید، احکام الهی را پایمال سازد و فرمودند: «ای شمشیرها! اگر دین محمد صلی ا... علیهوآلهوسلم جز با قتل من حفظ نمیشود، مرا دربر گیرید». یاران امام نیز در این راه از ایشان پیروی کردند و تا بذل جان در دفاع از دین و مکتب پیش رفتند.
یاران امامحسین (ع) خود را از تعلقات دنیوی جدا کرده بودند و با علم به اینکه نتیجه این سفر جز ایثار جان و شهادت نیست، ایشان را همراهی میکردند. بر این اساس آمده است که امامحسین (ع) برای اینکه فقط یاران مخلص همراهشان باشند، اقداماتی انجام دادند؛ از جمله ضمن خطبهای که قبل از حرکت از مکه بهسوی عراق خواندند، درباره مرگ و لقای خداوند سخن گفتند و فرمودند: «هرکه آماده است خون خود را در راه ما نثار کند و خود را آماده لقاى خداوند سازد، با ما رهسپار شود». همچنین در یکی از منزلگاهها پس از اعلام خبر کشته شدن مسلم و هانی و عبدا... بنیقطر، بیعت را از همراهان خود برداشتند.
درنتیجه همه جز همان عده از یاران حضرت که از مدینه با ایشان همراه بودند، رفتند. دانشمند معروف اهلسنت، «قندوزى»، نقل مىکند که امام (ع) در منزلگاه «زباله»، پس از شنیدن خبر شهادت مسلمبنعقیل و بىوفایى کوفیان، رو به همراهانشان کردند و چنین فرمودند: «اى مردم! هرکه از شما در برابر تیزى شمشیر و زخم نیزهها بردبار است، با ما بماند والا از ما جدا شود». (کتاب: عاشورا؛ ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، سعید داوودی و مهدی رستمنژاد، زیرنظر آیتا... العظمى ناصر مکارمشیرازى).
شجاعت یکی دیگر از صفات برجسته یاران امامحسین (ع) است. یاران حضرت در این واقعه و در میدان نبرد، پردههایی حماسهای آفریدند. کارشناسان بهعنوان نمونه از «عابس» نام بردهاند که در میدان نبرد به هنگام حمله ناجوانمردانه و نابرابر دشمن، زره از تن بیرون آورد و به پشتسرش پرتاب کند تا با سلاح خود بر دشمن بتازد و او را شرمنده و شرمسار کند و به استقبال شهادتى پرافتخار بشتابد که نظیرش کمتر دیده شده است یا عمروبن جناده درحالیکه یازده سال بیشتر نداشت، با زبانی گویا، شجاعت، عقل و خرد، قوت و قدرت فوقالعاده خود را به رخ دشمنان کشید و حماسههاى پرهیجانى از خود در میدان نبرد آفرید و این رجز بیادماندنى را خواند: «امیر من، حسین است و چه نیکو امیرى که شادى دل پیامبر بشیر و نذیر است. على و فاطمه پدر و مادر اویند. آیا شما براى او همانندى مىشناسید؟ طلعتش مانند خورشید نیمروز است و چهرهاش، چون ماه شب چهارده درخشان است».
همه این امور بهخوبی مؤید این مدعاست که اصحاب امامحسین (ع) اسطورههاى مقاومت و شجاعتاند و سرمشق خوبى براى همه انسانها در همه اعصار هستند. (عاشورا؛ ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، ص ۵۰۲، ص ۴۶۴، ص ۴۵۹).
واقعه کربلا یکی از نمونههای والای ایثار و فداکاری است. بهگفته بزرگان دین، یکی از جلوههای ماندگار ایثار یاران امامحسین (ع) در شب عاشورا تصویر شده است؛ وقتی که آن امام بزرگوار بیعت خود را از یاران برمیدارند و به آنها اجازه میدهند که هرجا میخواهند بروند. اما عباسبنعلى (ع) به امام میگوید: «براى چه دست از تو برداریم؟ براى اینکه پس از تو زنده بمانیم؟ خدا نکند هرگز چنین روزى را ببینیم!»
سعیدبنعبدا... جلوهای دیگر از ایثارگری در کربلاست؛ وقتی امام (ع) به همراهانشان اجازه بازگشت دادند، سعید عرض کرد: «به خدا سوگند، اگر بدانم که در راه تو کشته مىشوم و دگربار زنده شده، در آتش سوزانده مىشوم و خاکسترم را به باد مىدهند و هفتادبار با من چنین کنند، بازهم هرگز از تو جدا نخواهم شد تا در رکاب تو جان دهم. پس چرا چنین نکنم، درحالىکه کشته شدن فقط یکبار است و پس از آن، کرامتى جاودانه است که پایانى ندارد».
ازجمله درسهای مهم نهضت عاشورا، لزوم پایبندی به نماز و پاسداری از آن است. در عصر تاسوعا وقتی لشکر عمرسعد تصمیم گرفت جنگ با امامحسین (ع) را آغاز کند، آن حضرت، برادرشان حضرت ابوالفضل (ع) را مأمور کردند تا از دشمن یک شب مهلت بگیرد و علت درخواست مهلت را اینگونه بیان فرمودند: «امشب را به ما مهلت دهند تا به نماز و دعا و استغفار مشغول شویم؛ زیرا خدا میداند که من نماز و دعا و قرآن را دوست میدارم». ظهر عاشورا وقتی عمروبنکعب به حضرت عرض کرد: هنگام نماز است، امام (ع) فرمودند: «نماز را به یاد ما انداختی، خداوند تو را ازجمله نمازگزارانی که به یاد خدایند، قرار دهد.
از دشمن بخواهید دست از جنگ بردارد تا نماز به جای آوریم». شاید بتوان گفت زیباترین تصویر در پاسداری از نماز را سعیدبنعبدا... با شهادت خود رقم زد؛ آنوقت که در ظهر عاشورا هنگامى که امام (ع) در زیر باران تیرها به نماز ایستادند، بدن خویش را سپر تیرها کرد و درد تیرها را با تمام توان در صورت و سینه و پهلوى خود به جان خرید و با اصابت سیزده تیر در بدنش، بر زمین افتاد و به چهره نورانى امام (ع) نگریست و گفت: «آیا به وظیفه ام عمل و به عهدم وفا کردم؟». امام در پاسخ فرمودند: «آرى؛ تو پیشاپیش من به بهشت خواهى رفت».
در روایت است که حضرت امیرالمؤمنین (ع) وقتی به جنگ صفین میرفتند، به سرزمین طف و نینوا رسیدند. ابنعباس میگوید من همراه امیرالمؤمنین بودم و حضرت با سرنیزه اشاره کردند و فرمودند: «پسر عباس! آن نقطه، محل بارانداز کاروان آنان است و جایگاه عاشقان الهی». همانطور که میدانید، واژههای عشق و عاشق در روایات ما خیلی کم بهکار رفته است و از عدد انگشتان دست تجاوز نمیکند. بهگفته کارشناسان، امامعلی (ع) در اینجا کلمه عشاق را درباره شهدای کربلا بهکار برده و به آنها عنایت ویژهای داشتهاند.
فرمودند: «اینجا جایگاه فرود عاشقانی است که نه در گذشته تاریخ مانند آنان آمدهاند، نه در آینده تاریخ مانند آنان خواهند آمد؛ یعنی حتی اصحاب بدر و احد و اصحاب امیرالمؤمنین و یاران امامزمان (عج) نیز به درجه اصحاب حضرت سیدالشهدا (ع) نمیرسند». (بحارالأنوار: ۴۱/ ۲۹۵، باب ۱۱۴، حدیث رقم ۱۸).